کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مناجات سال نو با حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : حسن لطفی     نوع شعر : توسل     وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین     قالب شعر : غزل    

و باز افسوس فروردین نشد اسفندها با تو            بیـا تا وا شود دل‌های ما از بنـدها با تو

زمانش می‌رسد جایِ غم و اندوه‌ها داریم            فـقـط لبـخـند‌ها لبـخـنـدها لبخـنـدها با تو


مبارک کُن زمین را و خودت را آفتابی کُن            که در عـالـم بپـیچـد آتشِ اسپـند‌ها با تو

ببر ما را به شادی‌های محض از تلخ کامی‌ها            دلم قرص است شیرین می‌شود این قندها با تو

تو ما را امتحان کردی و دیدی پایِ تو ماندیم             تو ما را خوانده‌ای محکم شود پیوند‌ها با تو

زمین این روزها غرقِ نشانی‌های موعود است            چه نزدیک است می‌آئیم با سربندها با تو

چه دارد خاک ما ایرانیان سهم تو می‌گردند            و عریان می‌شود شمشیرِ غیرتمند‌ها با تو

به جان چشم‌هایت حالِ حَوِل حالنا داریم            بیا تا راست باشد عاقبت سوگند‌ها با تو

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت زین العابدین علیه‌السلام

شاعر : رضا دین پرور نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

روزها سرمست و شبها راهی‌ام            کیف دارد حال خاطـر خواهی‌ا‌م
در فـرات‌ چـشـم‌هـایش مـاهـی‌ام            لا الـهـی نـه، کـه الاّ الــلــهــی‌ام


من‌ اسـیـرم! جان به این آزادی‌ام
الـلّـه الـلّـه حـضـرت سـجــادی‌ام

از تـبـش حالی به حالی می‌شـوم            پُر از او از خویش خالی می‌شوم
او اگـر خـواهـد ثـمـالی می‌شـوم            دوره گـرد این حـوالـی‌ مـی‌شـوم

هر طرف از عشق صحبت می‌کنم
بـا ابـوحــمـزه قـیـامـت مـی‌کـنـم

اینکه آوردسـت ما را بر سجـود            روی دشمن‌های خود در می‌گشود
نیست هم‌ شأنش در این چرخ کبود            نیست بابا جـان نرو! گـشتم نبود

داده بر این شـاهـزاده دل حـسین
عـشق ما یعـنی عـلی بن الحسین

می‌نـویـسم روی سـاغـرها عـلی            می‌نویـسـم هر طرف هرجا علی
مـی‌نـویـسـم لا فــتــی الا عــلــی            یـا عــلـی یـا عــلـی و یـا عــلـی

یا حسین این سر فدای خاک پات
جـان مـا قـربـان اسـم بـچـه‌هـات

با ستـم بـیـداد کـردن کـار اوست            خسته را امداد کردن کار اوست
قلب ما را شاد کردن کار اوست            هم حـسین آباد کردن کار اوست

آیه‌های قدر و فجر و شفع ماست
زندگی با او سـراسر نفـع ماست

سـنـگـر عـمـه‌سـت دلـدار عـمـو            رفته به زهرای اطهـر مو به مو
غافل! از حج رفتنش راحت مگو            کـعـبـه مـی‌آیـد بـه اسـتـقــبـال او

نیست مثلش در سماوات و زمین
عـابـدین قـربـان زین الـعـابـدیـن

صاحبان غصه را غـمخوار بود            خواهران را دخـتران را یار بود
مـقـتدر هم بود، اگـر بیـمـار بود            بـا سـلاح خـطـبـه‌اش کـرّار بـود

بعد از آنکه خطبه‌هایش را شنـید
دست و پا گم کرد ضایع شد یزید

پیش او اسرار هستی بر ملاست            خاک داده دست ما دیدم طلاست
او هـمـان آئـیـنـه ایـزد نـمـاسـت            او رئـیس روضه‌های کـربلاست

سوخته هی سوخـته هی سوخـته
گـریه کـردن را به مـا آمـوخـتـه

داغ شـام و کـوفـه دارد بر تـنش            مانده جـای سـلـسـله بـر گـردنش
دیـد عـمـه خـورده آتـش دامـنـش            گریه کـرده در غـم او دشـمـنـش

چه غمی بالاتر ازاین، در مسیر

خون جگـر شد آن امام بی نظـیر

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

بــنــده ذات خـدا ذاتـاً خــداســت            او رئـیس روضه‌های کـربلاست

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و همچنین عدم رعایت توصیه‌های علما و مراجع تغییر داده شد، در بحث غارت معجرها دو نکته مهم باید مورد توجه قرار بگیرد ۱ـ موضوع غارت معجر بر فرض بر اینکه صورت گرفته باشد با آنچه متاسفانه بصورت عام در اشعار آورده می‌شود بسیار متفاوت است، لازم است بدانیم در عرب آن زمان قسمتی از حجاب زنان (معجر)، پارچه‌ای بوده که در مقابل صورت قرار می‌گرفته و این جزء حجاب بوده است؛ همچنان‌که هم اکنون نیز در عراق، عربستان و بسیاری از کشورهای اسلامی این‌گونه حجاب دارند، از این‌رو حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در خطبه‌اشان در مجلس یزید فرمودند: وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ؛ دختران سول خدا را با صورت باز، شهر به شهر در معرض دید مردم قرار دادی! لذا آنچه در غارت معجرها مطرح است حذف این روبند صورت‌ها بوده است نه اینکه نعوذ بالله اهل بیت کشف حجاب شده‌اند همچنان که حضرت زینب سلام‌الله‌علیها هم بر همین موضوع اشاره می‌کنند که خود این نیز مصیبت بسیار بزرگ و دردناکی است ۲ـ گفتن و یادآوری غارت معجرها حتی در حد همان روبند صورت شایسته و سزوار اهل بیت نیست!!!  آیا اگر خود ما روزی ناموسمان به هر دلیلی همچون باد و... برای لحظاتی نتوانند حجاب خود را حفظ کنند آیا دوست داریم که یکسره به ما متذکر شوند که در فلان روز چادر خواهر، مادر و یا همسرمان را باد برده و ....  آیا ما از تکرار این حرف ناراحت نمی‌شویم؟؟ پس به هیچ وجه شایسته نیست این فاجعۀ تلخ را حتی بر فرض صحت آن بازگو و تکرار کنیم!!!

چه غمی بالاتر ازاین، در مسیر            زینب از بی‌چادری شد سربه زیر

مدح و ولادت حضرت زین العابدین علیه‌السلام

شاعر : حامد اهور نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول مفاعلن فعلن مفعول مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

چشمان منتظر خورشید، با خنده‌های تو می‌خندد           آه ای تبسم روحانی، هستی به پای تو می‌خندد

با واژه‌های گل و لبخند، دارد لب پدرت پیوند           باران بوسه که می‌گیرد، بابا برای تو می‌خندد


بانوی شهر خدا حالا، در بر گرفته مسیحش را           دستان منتظر باران، با ربنای تو می‌خندد

می‌آیی از گل و فروردین، از نص واقعه‌ای شیرین           آری صحیفۀ هفت اقلیم، با هر دعای تو می‌خندد

ای پیر وصل مناجاتی، ای آنکه قبلۀ حاجاتی           در هر فراز مناجاتت، گویی خدای تو می‌خندد

ای روح سجده! دل محراب، در حسرت قدمت بی‌تاب           آری نسیم اجابت در، زلف رهای تو می‌خندد

هرچند اهل زمین بودم، هرچند خاک‌نشین بودم           هربار گریه شدم دیدم، دست عطای تو می‌خندد

یکبار دیگر از این کوچه، مثل نسیم گذر کردی           در صحن سینۀ مشتاقم، عطر عبای تو می‌خندد

این شعر هجرت من بوده، از مروه‌ای نفس آلوده           در چشم‌های زلال بيت، دارد صفای تو می‌خندد

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت زین العابدین علیه‌السلام

شاعر : سیده تکتم حسینی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

به رفتارت نمی‌آید که اهل این زمین باشی           گـمانم شـهـروند آسـمـان چـندمین باشی

برایت فـرش‌های پیش پا افتاده ناچیزند           تو با این منزلت باید که سجاده‌نشین باشی


تو و شب تا سحر گریه، تو و شب تا سحر سجده           بنا شد آن‌چنان باشی، بنا شد این‌چنین باشی

خدا می‌خواست تا دین را به دستان تو بسپارد           به بیماری دچارت کرد تا فردای دین باشی

به لطف آن همه داغی که در کرب‌وبلا دیدی           تمام عـمر باید چشم تر بر آستین باشی

برای من نخی از رشتۀ سجاده‌ات کافی‌ست           سر نخ دستم افتاده که تو حبل المتین باشی

تو و عشق تو و پیشانی سائیده از سجده           فقط شایسته‌ات این است «زین العابدین» باشی

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

به چشمانت نمی‌آید که اهل این زمین باشی           گـمانم شـهـروند آسـمـان چـندمین باشی

مدح و ولادت حضرت زین العابدین علیه‌السلام

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مسدس

شهرِ پیغمبر پُر از شادی شده با جلوه‌ات            فصل فصلِ عشق و آزادی شده با جلوه‌ات
کیستی ای چارمین خورشیدِ نور و معرفت            شیعیان را شکر امدادی شده با جلوه‌ات


با ظهورت قلبِ اربابم حسین موّآج شد

غـصّه و اندوهِ مـولای زمان تاراج شد
دیدگانِ شهربانو روشن از دیدارِ توست            قبلۀ زینب از این پس دیدنِ رخسارِ توست
شادمان‌تر نیست از عباس و از اُمّ البنین            مات و مبهوتت قمر شد این هم از اسرارِ توست
ای عـلـیِّ دوّمِ اربـاب زیـن الـعـابــدیـن
در تو مـی‌یـابـم تـجـلّیِ امـیـرالمـؤمـنین
آمدی تا که مناجاتی کنی با سوز و حال            بندگی کردن به ما آموختی بی‌قیل و قال
در شبِ میلادِ دعوت کن به شهرِ مصطفی            شوقِ دیدارِ تو دارم شوقِ دیدارِ وصال
باز لبریزم پُر از شورم پُر از دیوانگی
پای گـفتارِ تو پر گیرم سوی فـرزانگی
ای امامِ چارمین ای بهترین روحی فداک            نامِ تو باشد خدایی دلنشین روحی فداک
زینتِ سـجـاده‌هـایی؛ تا ابـد یـکـدانـه‌ای            پس دعایم کن امامِ ساجدین روحی فداک
ای صحـیـفه یادگـارِ نالـه‌هایت یا کـریم
می‌رسد بر گوشِ من بازم صدایت یا کریم
در شبِ مـیـلادت آقا خـستـه‌ام دلواپـسم            دست بر دامن بگیر آخر گدایی بی‌کسم
آرزو دارم کـنـارِ مـرقـدت بـاشـم شـبی            مـطمئـنم با عنایـاتت به مطلب می‌رسم
ای گـلِ ارباب دارم از شـمـا این التجـا

بی‌برو و برگرد راهی‌ام به سمت کربلا

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

ای گـلِ ارباب دارم از درت این التجـا           بی‌برو و برگرد راهی‌ام به سمت کربلا

مدح و ولادت حضرت زین العابدین علیه‌السلام

شاعر : سید هاشم وفائی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول مفاعلن مفاعیلن فع قالب شعر : رباعی

سرچشمۀ فیض کردگار آمده است            در هودجی از قدر و وقار آمده است
وقتی که شکـفت غنچۀ باغ حسین            گـفـتند به گلها که بهـار آمده است


*****************

ای سیـد سـجـاد و حـسینی جلوات            با آمـدنت روح دگـر یافت صلات
امـروز فـرشتـگـان به پاس قدمت            پیـوسته فـرسـتـند سـلام وصلوات
***************
از عرش برین روح الامین می‌آید            با خـیـل مـلک سوی زمین می‌آید
گـفـتم صلـوات می‌فـرستـنـد چرا؟            گـفـتـنـد که زین الـعـابـدین می‌آیـد

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت زین العابدین علیه‌السلام

شاعر : محمدحسین رحیمیان نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

ای به لطفت عالمی مدیون علی‌بن الحسین           ای کرم در بیت تو قانون علی‌بن الحسین
چشم وا کـردی و شد خاتـون ایرانی ما           بر زمین و آسمان خاتون علی‌بن الحسین


ای که باران از غلام تو اطاعات می‌کند           گوشه چشمی کن بر این هامون علی‌بن الحسین

مهربانی‌هات بر مروان ملعون هم رسید           از تو حتی دشمنت ممنون علی‌بن الحسین
گریه‌هایم را دوچـندان کن برای کـربلا           ای عـلیِ جمع بکّـائون عـلی‌بن الحسین

دوست دارم مثل تو با گریه روزم شب شود
در جهان؛ هم و غمم تنها غم زینب شود

ای بـرازنـده بـرایت نـام زیـبـای عـلـی           ای به دوشت کیسه‌های نان و خرمای علی
نیمه شب تا که مناجات تو می‌گردد بلند           بار دیگر در زمین می‌پـیچد آوای علی
با صحیفه مردگان را جان تازه می‌دهی           جان من قـربان اعجازت مسیحای علی
آمدی بعد از حسین و مجـتبی دیدند باز           بیشتر از آب، گوهـر را به دریای علی
آمـدی بـردنـد دل از آســمـان و مـاه آن           مسجد و محـراب با تو ماه زیـبای علی

با تمـاشـایت مدیـنه یا عـلی سر می‌دهد
بندگی‌ات، سجده‌هایت بوی حیدر می‌دهد

ناصـر دین خـدایی و خـدایت نـاصرت           دستِ فوق دست‌ها، دست قدیر و قادرت
اَینَ زین العالدینِ روز محشر شاهد است           که خدایت تا چه حد می‌خواهد آقا خاطرت
ای امــام و زاده و بـابـا و دامــادِ امــام           عـلم اول آخـر عـالـم به مـشت بـاقـرت
دشمنت قبر تو را می‌خواست بی‌زائر ولی           عـرشیان گـشتـند جای کلّ عالم زائرت
روسیاهی، بهر باطل ماند بعد از کربلا           ناگهان دیدند اهل کوفه حیّ و حاضرت

بعد بابا، تو وجـودت بـود اصلا انـتقـام
هم به جای اکبر و هم جای خود هستی امام

من ز یارب یارب او تا خدا راهی شدم           با صحیفه مست از فیض سحرگاهی شدم
آی مجنون چشم وا کن تازه لیلا را ببین           بی‌سر و سامان و شیدای عجب ماهی شدم
لطف، تنها لطف، تنها لطف، تنها لطف، لطف           آستان بوس و دخیل خوب درگاهی شدن
بیشتر از بچه‌هایش بر غلامش لطف کرد           شکرلله از غـلامان عجـب شـاهی شـدم
یا علی‌بن حسین بن علی روحی فـداک
لایقم کن تا بگـردم، زیـنبیِّ سیـنه چاک

تو حسینِ زینب کبری شدی بعد از حسین           سید و سالار عاشورا شدی بعد از حسین
پیش چشمان تو هجده یوسفت غارت شدند           آه یعـقوب حرم تنها شدی بعد از حسین
بود دستت بـسته اما دشمنت کردی زبون           هم علی گشتی و هم زهرا شدی بعد از حسین
دل شکسته، پیر، خسته، بی‌قرارِ بی‌قرار           از جسارات یهودی‌ها شدی بعد از حسین
گریه می‌کرد آسمان می‌دید وقتی همسفر           با حرامی‌های این دنیا شدی بعد از حسین

در چهل شب جور شد اشک چهل سال تو آه
حرف شام آید وسط، بد می‌شود حال تو آه

: امتیاز
نقد و بررسی

با توجه به اینکه بسیاری از مراجع عباراتی همچون « علی اللهی، حسین اللهی، زینب اللهی و ... » را کفر آمیز دانسته و خواندن آن را جایز ندانسته اند  بیت زیر حذف شد

این سخن از اوست: زینب بی‌معلم عالمه است           بی‌جهت عـمان نگـفته زینب اللهی شدم

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود؛ حفظ شأن امام و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ موضوع طلب مرگ کردن و انتصاب این سخن به امام سجاد علیه السلام که فرمودند: ای کاش مادر مرا هر گز نمی زائید در هیچ کتاب معتبری نیامده است و مغایر روایات و احادیث معتبر از امیرالمؤمنین علیه السلام و خود امام  زین العابدین علیه السلام است، این تحریف برای اولین بار در قرن دهم در کتاب منتخب طریحی بدون هیچ استنادی آورده شده است

بود دستت بسته و تنها دعایت مرگ بود           هم علی گشتی و هم زهرا شدی بعد از حسین

مدح و مناجات با حضرت زین العابدین علیه‌السلام

شاعر : محمدقاسمی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مثنوی

ای عـــلــی اوّل از آل عـــلـــی            وارث اِکــرام و اِجــلال عــلـی

پـیـشـتـاز و پـیـشـوای اهـل دین            مظـهـر تـوحـیـد فـخـرُ العارفین


حُـجّــةُ الله و امــامُ الـمَـشـرِقـیـن            سـیّـد سـجّـاد عـلـیّ بن الـحُـسـین

نـور چـشـمِ نـور عـیـنِ فـاطـمه            یــادگــاریِ حُــســیـنِ فــاطــمـه

رونـوشـت زُهــد شــاه لافــتــی            مـــاه دامـــاد امــام مــجــتــبــی

عــرش حـق آئـیـنـۀ سـجّــاده‌ات            سـجـده و ذکر و دعـا دلـداده‌ات

محوِ سعیِ تو صفا و مروه است            تو غلامت مُستجاب‌الدّعوه است

عقل‌ها در باب تو سر در گُم‌اند            نـقـطـه‌ای در آسـمـان چـارُم‌انـد

مـادر تو خاک بوس فـاطمه‌ست            فخرش این بس که عروس فاطمه‌ست

مـادرت نـامـوس شاه کربلاست            خطبه خوان عقد او شیر خداست

شهـربـانـو عـزّت ما مَردُم است            شاهـدُخـت یـزدگِـرد سـوّم است

من ز توصیفش زبانم قاصر است            مادر معصوم قطعاً طاهـره‌ست

مـادری این‌گونه بـابـایی چـنـین            جمع این دو کیست؟ زین العابدین

گر چه از اکبر کمی کوچک‌تری            در حـقـیـقـت تـو عـلـیِ اکـبـری

روح ما را کرده ذکرت صیقلی            یا عـلـیّ بن الحُـسـیـن بن عـلـی

کـوری چـشم نـمـک نـشنـاس‌ها            پیـش مرگـت می‌شوند عـبّاس‌ها

گرچه در دشـت بـلا تب داشتی            عـمّـه‌ای مـانـنـد زیـنب داشـتـی

دم بـه دم داغ مُـکــرّر دیــده‌ای            ذبح هـفـتاد و دو تا سـر دیـده‌ای

بـا چه حـالـی پـیـکـر بـابـات را            جـمـع کـردی در مـیـان بـوریا؟

تو چهـل منـزل اسـارت دیده‌ای            خـیـمۀ در حـال غـارت دیـده‌ای

درد با هر عضو تو درگیر بود            دست و پایت در غُل و زنجیر بود

شــاهــدم دروازه‌هــا، بـازارهـا            کُـشـتـه‌انـد ایـن مـرد را آزارها

آه از آن آتـش که در شــام بــلا            هم سرت را سوخت هم عمّامه را

آه از آن ساعت که در بزم شراب            خیزران می‌خورد بر لب با شتاب

چـوب‌دستی یـزید از پا نـشـست            چون که دندان ثـنایا را شکست

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت زین العابدین علیه‌السلام

شاعر : علی ساعتچی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مثنوی

السلام ای حجّـت معـبود زین العـابدین            ای که وصفت سجده بر مسجود زین العابدین
سردرِ عـرش الـهی حک شده اسم شما            وَه که بس والا مـقـامی یا ولـی الاولـیا


سجده‌هایت همچو معراج است سجاد الاُمم            لطف بی‌پـایان تویی ای مالک کل نِعَـم
بی‌نظیری در میان مردمان خاص و عام            سایه‌ات باشد که باشد بر سرِ ما مستدام
نورُ عَینی یا علی ابن الحسین ابن علی            پر زده مرغ دلـم تا مرقدت، شهر نـبی
یا اباالباقر دعایی کن که تسکین بر غم است            یاد و نامت بر تمام دردهایم مرهم است
آشکار از غیب گـشتی نازنین بی‌قـرین            رهنمای مسلـمین و ساکن عـرش برین
ارث بردی عصمت از زهرا و غیرت از علی            قلّـۀ کـوه شهـامت، رحـمت حـیّ جـلـی
مادر خوبت بُوَد شهـبانوی روی زمین            عـالـم کـلّ حـقـائـق، قـبـلـۀ اهـل یـقـیـن
حجت الله علی الخلـقی و فخـر مؤمنین            شـمع تـالار امـامت، حـامی دین مـبـین
اشرف ایجاد هستی جان و روح ما تویی            چارمیـن نـور هـدایت عـابد یکـتا تویی
خلق کردی یک صحیفه که تمامش خواندنی است            هر دعا و هر مناجاتش، کلامش خواندنی است
ای عـلیِّ اول ارباب، ای خـورشید علم            الگوی صبر و رشادت، مظهر ایثار و حلم
جلوه قـرآن و عـترت، ای سفـیر کربلا            مهر و امضا کن همین جمعه، ظهور عشق را

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت زین العابدین علیه‌السلام

شاعر : محمود شریفی (کمیل کاشانی) نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : مربع ترکیب

وقتی که شب یلداتر از گیسوی یار است            روی زمین زیباتر از صبح بهار است
در خیمۀ دل شور و شادی پرده‌دار است            ای جان مهیا شو که هنگـام نثار است


عود و گلاب آرید و شیـرینی و اسپـند
زیباست در این جشن میلاد اشک و لبخند
از آسـمـان پُـل بـسـتـه با گـل تا مدیـنه            نـورٌ عـلی نـور است سـر تـا پا مدیـنه
در حـیـرتم عـرش است اینجا یا مدینه            بسـته بهـشـت عـهـد اُخُـوّت با مـدیـنـه
کوی بـنی هـاشم تـماشایی است امشب
در لحظه‌های ناب و رؤیایی است امشب
امشب مدیـنه چون بهشت آرزوهاست            در دامن سبـز نجـابت گل شکـوفـاست
سـجـاده و مـحـراب سـرشار تمـناست            مـیـلاد ذکـر و الـتـجـا مـیـلاد تقـواست
خلق عـلی؛ خـوی محـمد در وجـودش
عـطـر نـمـاز فـاطـمـه دارد سـجـودش
از نسل ایـثـار و وفـا ایـل یـقـیـن است            در شور و مستی قلب او عاشق‌ترین است
غـرق نـیـازش آسمان‌ها و زمین است            او سـیـد سـجـاد، زین الـعـابـدیـن است
در هر نگاهش صد صحیفه راز دارد
دست دعـایـش مصـحـف اعجـاز دارد
حُـسـن خـتـام کـربـلا در خطبۀ اوست            شـور قـیـام کـربـلا در خـطـبـۀ اوست
مـتـن پـیـام کـربـلا در خـطـبـۀ اوست            یعـنی تـمـام کـربـلا در خـطـبۀ اوست
بـر مــنـبـر ارشـاد در شـام بـلا رفـت
بــنــیــاد اسـتـبــداد بـر بـاد فــنـا رفت
دنـیـا نــدیــده در دل آرایـی نـظـیـرش            افتاد صد یوسف پـریشان در مسیـرش
لطف و سخاوت خاکبوس است و فقیرش            مردی که در غربت اسارت شد اسیرش
مـهـر ولایت آفـتــاب مـشـرقـیـن است
باغ بـهـار شـهـربـانـو و حـسـین است

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت زین العابدین علیه‌السلام

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : ترکیب بند

این کمترین از ذرّه را شکـرت نیاید            وز عهدۀ شکر تو کی چون من بر آید
اصلا همینکه می‌تـوان ذکر تو گویم            شکـر همین نعـمت کجـا از من بیاید


ای اسـم تـو تـسـبــیـح کـل مـاسـوالله            والله نـامت، عـقـده از دل می‌گـشایـد
قدرت بدست توست، هم فقر و غنا نیز            عزت به هر کس که تو می‌خواهی می‌آید
تو خـواستی، بیـمار باشم یا سـلامت            امر تو مـرگ و زنـدگی را می‌نماید
این حرف‌های ناب را از خود ندارم
از نـور چـشمان حسین، سجـاد دارم
سـجـاد ما را با منـاجـات آشـنـا کـرد            او بـود از اول که ما را با خـدا کرد
ما هـیـچ‌گه از مـعـرفـت آگه نـبـودیم            انفـاس زین العـابدین ما را دعا کرد
کی با خـبر بودیم از شب زنده‌داری            ما را علی بن الحسين اهل صفا کرد
کی بی سحر از زندگی لذت برد دل            دل را به عـشق بندگی او مبـتلا کرد
دلمردگان را بردگی نفس، حتمی است            خوش باد آنکه خویش را در حق فنا کرد
مـمـنـون مـولانـا امـام الـعـابـدیـنــیـم
ما عبد تعـلـیـمات زین الصـالحـیـنـیم
هر کس که در بند خدای عالمين است            خود عبد دربار علی بن حسین است
آزاده هـستـیم و ز حـق آزاد، هـرگز            آزادگی فـرهنگ والای حـسین است
دانی علی بن حسین بن عـلی کیست            آنکه حسین بن علی را نور عین است
مــیــلاد او ســرمــایــۀ آل مــحــمــد            رخسار او نـور تمام مشـرقـین است
دیـده گـشـود و روی ثــارالله را دیـد            ما را نماز دل سوی ذوقِـبلتـین است
کعبه شعـف از شوق این دیدار دارد
یعـنی خـدا را شکـر، مـولا یار دارد
یـار آمده بـهـر حسـین و خـیمه‌هایش            هر چـند بیـمـار آمـده در کـربـلایش
یاری که بـار کـربـلا بر دوش گـیرد            با گردن مجروح و زخم دست و پایش
او انـقـلاب اشـک را ایـجــاد کــرده            با گریه و شب زنده داری و دعـایش
با یـاری زیـنب، نـگـهـدار حـرم شـد            گه با اسارت، گه به سوز خطبه‌هایش
حرفش پیام خون، کلامش معجز وحی            دشمن نگون شد از چنین نطق رسایش
رفتار او، الگـو برای شیـعـیان است
او برترین رهبر برای رهروان است
روح صـحـیـفه مـرد دیـن می‌آفـریند            از اهل ایـمـان، عـابـدين می‌آفـریـنـد
تنهـا دعـاهای صحـیفه آه شب نیست            از آه شب، صبـحی امـین می‌آفـریند
مـردان پــولادیـن، زنــان انـقــلابـی            بـهـر دفـاع از مـؤمـنـین می‌آفـریـنـد
با درس دیـنداری، ز خیل نوکـرانش            لـشكـر علـيه مـشـرکـیـن می‌آفـریـنـد
با رزق شب هنگام و کردار جهادی            ره تـوشه بر مستضعـفـین می‌آفـریند
مــردان بـسـیـارنـد یــاران قـیــامـش
قومی چنان قـاسـم سلـیـمانی غلامش
او شـاهـراه بـنـدگـی را حـفـظ کـرده            روحـیـۀ رزمـنـدگـی را حـفـظ کرده
در اوج سختی و بلا و درد و محنت            با عشق، سبک زندگی را حفظ کرده
در زیر زنجـیر اسـارت، استـقـامت!            در امر دین، پاینـدگی را حفـظ کرده
در ظلمت زنـدان و در ویـرانۀ شـام            آن ماه دین، تابـنـدگی را حفـظ کرده
تنها برایش، گریه کردن کار ما نیست            در فـعـل ما زیبـندگی را حفـظ کرده
ما درس فـریاد و قـیام از او گرفـتیم
این انـتظار و انـتـقام از او گـرفـتـیم

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت عباس علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل قالب شعر : ترکیب بند

سـپــاه عـشـق را  یـار آفــریـدنـد            وفـا را طـرفـه مـعـمـار آفـریدند

گـلـی خـوشـتـر ز بـاغ آفـریـنش            به رنـگ و بـوی دادار آفـریـدند


سپهر عزم و ایمان خـلق کـردند            محـیـط عـشـق و ایـثـار آفـریدند

بــشــارت بـاد انـصــار خــدا را            کـه عـبــاس عـلـمـدار آفــریـدنـد

زهی حسن زهی خلق و زهی خو            مــحــمـد را دگـر بـار آفــریـدنـد

علی دست خـدا را دست و بازو            خـدا را مـیـر انـصـار آفــریـدنـد

یـگــانـه یـوسـف مـصـر بـقـا را            به نـقـد جـان خـریـدار آفـریـدنـد

نه یک مه صد فلک خورشید توحید            نه یک گل بلکه گـلـزار آفـریدند

تعالی اله زهی مهر و زهی قهر            که با هم جـنّـت و نـار آفـریـدنـد

ادب را عشق را صدق و صفا را            به یک تابـنده رخـسـار آفـریـدند

فــروغ چـشـم خـیـر الـنـاس آمـد

خـــداونـــد ادب عـــبـــاس آمـــد

محیط عصمت و تقوی گهر زاد            سپـهـر عـفـت و ایمان قـمـر زاد

ز خلـقـت می‌رسد آوای تـبـریک            که نامـوس خـدا امشب پـسر زاد

سـلام حق بر آن مادر که امشب            پـسـر بـا قـدر و اجـلال پـدر زاد

به هر شور آفرین شور آفرین شد            زهر پاکـیزه جان پاکـیزه‌تـر زاد

خـــریـــدار بـــلای کــربـــلا را            پی ایثار چشم و دست و سر زاد

تـحیـت از خـدا این شـیـر زن را           که بر شیر خـدا شـیری دگر زاد

زمـیـنـی خـوانـمـش یا آسـمـانـی            ملک آورده این زن، یا بشر زاد؟

درخــت  آرزوی مــرتـضـی را            برای ظـهـر عـاشـورا ثـمـر زاد

خـدا را بـین خـدا را بین خـدا را            که او مــرآت حــیّ دادگـــر زاد

عــلـی را ســورۀ انــا فــتــحـنــا            خـدا را آیـت فــتـح و ظـفــر زاد

تـمـام کـربـلاهـا گـشـتـه گـلـشـن

حـسین بن عـلی چـشم تو روشن

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» حتی سایت نخل میثم بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

خـــریـــدار بـــلای کــربــلا را           بی ایثار چشم و دست و سر زاد

تـحـیـت از خــدا ایـن شـیـر زن           که بر شیر خـدا شـیری دگر زاد

عــلـی را ســورۀ انـا فــتــحـنـا            خـدا را آیـت فــتـح و ظـفــر داد

مدح و ولادت حضرت عباس علیه‌السلام

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : مسدس

شهرِ مدینه حسّ و حالی دارد امشب            گویا هوای یک وصالی دارد امشب
بـا بـوسـه از لـب‌های عـبـاسِ دلاور            مـولای ما رزقِ حـلالی دارد امشب


آمـد قــمــر... آمـد پـنــاهِ آسـمــان‌هـا
شد قـبـله‌گـاه و دلـبـرِ ابـرو کـمـان‌ها
آمد عـزیزی که عزیزِ عالـمین است            پُر نـورتر از آفـتابِ مـشرقـین است
دارد صـلابت مـثلِ صد کوهِ تـنومند            آمد گلی که بی‌گمان ذُخرالحسین است
این گل که آمد در جهان هـمتا ندارد
جایی به غـیر از سینـۀ زهـرا نـدارد
آمـد که تا مـعـنا دهـد مـاهِ جـبـین را            عکـسی شود مـولا امیـرالمومنین را
با جـلوۀ رخـسارِ خود شـاداب کـرده            اُمّ الــوفـای نُـه فـلـک اُمّ الـبـنـیـن را
لبـریـز شد از شـادمـانی بیتِ حـیـدر
مـوّآج شد از فـرطِ شادی چشمِ مادر
اولادِ زهـرا دور این پروانه جمع‌اند            گویا ملائک دورِ این فرزانه جمع‌اند
تـبـریک بـایـد گـفـت بر شـاهِ ولایت            اهـلِ محـبـت با دلی جـانـانه جـمع‌اند
بـایـد کـه بـشـنـاسـیـم دریـای وفـا را
بـایـد بـیـامـوزیم از او هـر صـفـا را
ما را بخر در جشنِ میلادت که پستیم            بدجـور از فرطِ گناهان ما شکـستـیم
ما را مرانی از درِ خود حضرت عشق            در هر شرایط پیـشِ تو دامن بدسـتیم
دستی بگیر ای بهترین بابُ الحوائج
باید بـگـیـرم از شـما قـطـعـاً نـتـایـج

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

با بوسه ای از لب‌های عـباسِ دلاور            مـولای ما رزقِ حـلالی دارد امشب

دارد صـلابت مـثلِ کـوهِ تـنــومـنــد            آمد گلی که بی‌گمان ذُخرالحسین است

مدح و ولادت حضرت عباس علیه‌السلام

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعلن قالب شعر : غزل

آمـد در آغـوش عـلـی از ماه زیـبـاتـر            دور و بر گهواره‌اش بر پا شده محشر
ذکر لب خـورشید شد؛ ماه بـنی هـاشم            ترسیم شد ذکر «دخیلک» بر تن گوهر


پشت و پناهـش آمده با اشـتـیاق امشب            زینب خبر آورده، شد أم البـنـین مادر
قـنـداقـه‌اش دور سر اربابـمان چرخید            اصل «ولایت» شد برایش اولین بـاور
دلـگـرمیِ روز مـبـادای حــسـیـن آمـد            زهـرای مرضیه ندارد غصه‌ای دیگر
ربّ الأدب بود و سرِ تعظیم خم می‌کرد            پیش حسین بن علی؛ آن سید و سرور
در هر دو عالم در شجاعت نیست مانندش            در معرکه کافی‌ست یک عباس و یک لشکر
باب الحوائج بودنش سائل به بار آورد            حاجت روا کرده‌ست حتی لحظۀ آخـر
سـاقیِ با غـیـرت، عـلـمدارِ سـپاه حـق            از با وفـایانِ جهـان شد برتر و سرتر

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر مستند نبوده و در عالم واقعیت اتفاق نیفتاده است و اگر هم اشاره به آن داستان جعلی و تحریفی باشد که گفته شد از وقتی حضرت عباس به دنیا آمد ام البنین به فرزندان حضرت زهرا توجه نمی کرد و .....باید عرض کنیم این داستان کاملا تحریفی است زیرا در هنگام تولد حضرت عباس سیدالشهدا ۲۴ سال داشتند و ازدواج کرده بودند و چنین توجه ای معنا ندارد که چنین خیالبافی هایی صورت پذیرد

قـنـداقـه‌اش دور سر اربابـمان چرخید            اصل «ولایت» شد برایش اولین بـاور

مدح و ولادت حضرت عباس علیه‌السلام

شاعر : رضا آهی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

گُـل بـریـزیـد عـزیـزِ جـان آمد            مــاهِ زیـــبــای آسِـــمـــان آمــد
پرُ شد از این سُـخَـن همه آفـاق            دُرِّ گــنــجـــیــنــۀ گِـــران آمــد


آمـد آن دلـبـری کـه بـا قـدمـش            لـطـفِ مـمـتـد و بـی کـران آمد

تو بخـوان سـائـل از سر مستی            غــیــرت الــلّـهِ خــانِــدان آمــد
یــلِ اولاد شــیــر حــق حـیـدر            تـک عـلـمــدارِ پـهــلــوان آمــد
آمد آن دلبری که ذوالکرم است
میـر میدان و ساقی حـرم است

چه شـبی شـد شب صـفا امشب            شـب پــیــدایـش وفـــا امــشـب
خـلـق گـردیده شد به دست خدا            کـوهِ خـیـر و یـمِ عـطـا امـشـب
مــی‌شــود قــاطــعــاً بــرآورده            عرضِ هرحاجت و دعا امشب
هــاتــفـی حــامــل خــبــر آمــد            مــژده آورد بـرای مـا امـشـب
در شـب عــیــد عـیـدی ما شـد            ســفــر شـهـر کــربــلا امـشـب
شکر حق غرق این چنین بذلیم
مـسـت و دلــدادۀ ابـاالـفـضلـیـم

می‌درخـشد نگـین الـماس است            پدر فضل و نامش عباس است
مــتـحــیّـر ز شـأنِ بـی مِـثـلَـش            یوسف و نوح و خضر و الیاس است
دسـتـگـیـری کـنـد ز محـتـاجان            یک جهان رافت است و احساس است
لحـظـۀ جـنـگ مـقـابـلِ دشـمـن            مثلِ بابایش اشـجـع الناس است
نـقـش سـربـنــد او وقـتِ نـبـرد            ذکر زیبای حضرت یاس است
ای به قـربانش که بی بدل است
عـشـقِ قـلبِ فـاتـحِ جـمـل است

دلنشین است و خوش قـدم باشد            چـشـمـۀ بـخـشـش و کـرم باشد
شیر بی باک است حیدری زاده            بـا وقـار اسـت و با جـنـم بـاشد
در دو دنـیــا بــســی گــدا دارد            بـس کـه آقــا و مـحـتـرم بـاشـد
بر دلی گـر نـظـر کـنـد عـباس            خـالـی از هر نـمـونه غـم باشد
آرزوی گـــدای او ایــن اســت            یک شبِ جـمـعـه‌ای حـرم باشد
حاجتم گر روا شود عشق است
قـسمـتـم کربلا شود عشق است

حـمــد لـلّـه کـه عـاشــق یـاریـم            خـادم ایـن امـیــر و دربــاریــم
این نـشـان باعث مباحات است            کـه هـمه مـسـت جـام دلـداریـم
آمـــده صـاحـب الــواء؛ دنـــیــا            اشک شوق از دو دیده می‌باریم
تـکـیـه گـاه و امــیـد مـا بــاشـد            ما مـگـر غـیـر او کـسی داریم
او کـرم کـرد و روزی مـا شـد            خــادم هـــیـأت عـــلــمــداریــم
ما از این حیث اشـرف النـاسیم
چـون گـدایـان کـوی عـبـاسـیـم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل عدم رعایت توصیه‌های مراجع و علما؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رعایت توصیه‌های مراجع، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید

شکر حق غرق این چنین بذلیم            مـسـت و دیـوانـۀ ابـاالـفـضلـیـم

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

دلنشین است و خوش قـدم باشد            چـشـمـۀ بـبــخـش و کـرم باشد

مدح و مناجات با حضرت عباس علیه‌السلام

شاعر : رضا آهی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

سلامم از دلِ و جان بر تو جان ابوفاضل            سـلامِ من به تو ای پـهـلـوان ابوفاضل

اُمـیـدِ آلِ عــلـی کُـن نـظـر گـدایـت را            یَـمِ تَـفَّـضُـلِ ایـن خـانِـدان ابـوفــاضـل


تـمـام دار و نــدارم فــدایـت آقــاجــان            عـلـم بـدوش و مـهِ آسـمـان ابـوفـاضل

شمیـمِ نامِ دل آرای تو دل انگـیز است            گـلِ مُـعَـطَّـرِ بـاغِ جــنـان ابـوفــاضـل

مدد زغیر تو ننگ است برای نوکرتان            به حقِ شـاه نـجـف، الامـان ابوفـاضل

تـوان ما نـبـود مـدحـتـان کـنیـم انـشاء            تویی عظیم و حقیر است زبان ابوفاضل

میان خـلـقِ خـدا چون عـلـی بی بـدلی            دلـیر جنـگی و شیـر ژیـان ابـوفـاضل

ز بس که جـنگ تو زیبا بُوَد یَلِ حیدر            گـشوده می‌شود از هم دهان ابوفاضل

روا شـده هـمـه حـاجـات نـوکـرت آقـا            صدا کرده تو را هر زمـان ابوفـاضل

تـو مـعــنـیِ ادبـیُ و تَـجَـلّـیِ عـشــقـی            ندیده مثـلِ تو هر دو جهـان ابوفـاضل

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

کجـا کسی که تـواند به مدحـتان گـوید            تویی عظیم و حقیر است زبان ابوفاضل

مدح و ولادت حضرت عباس علیه‌السلام

شاعر : محمدجواد پرچمی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

پـرداخـت جـوهر قـلـم عـاشـقـان به تو            وابسته است طبـع همه شاعـران به تو
عرض نیاز می‌کند اى ماه شب به شب            دسـت تــوسـل هـمــه آســمــان بـه تـو


خورشید عاشقت شده، از شوق هر غروب            وقت وصال می‌دهد اى ماه، جان به تو
روزى سـه بـار اى پـسـر ســوم عـلـى            بــایــد ســلام داد دم هــر اذان بــه تـو
هـم افـتـخـار می‌کـنـد اُمُّ البـنـیـن به تـو            هـم افـتـخـار کـرده امـام زمـان بـه تـو
حالا که روزگـار به ناسازگـارى است            افـتاده است شـکـر خـدا کـارمان به تو
حاجت زیاد و درد زیاد است و غم زیاد            چـشم امـید بـسـتـه‌ام عبـاس جان به تو

لاجرعه مست‌ها همگی یک‌دل‌ند و بس
مـدیـون چـشـم‌های ابـوفـاضل‌ند و بـس

آمــاده‌ام دوبـاره مــسـلـمـان کـنـى مـرا            با یک نظـر ابـوذر و سلـمان کنى مرا
از جلـوه‌های ذاتی چـشمت بعـید نیست            یعقوب و خضر و نوح و سلیمان کنى مرا
کـشـکـول خـالـی‌ام دو بـرابـر گدا شده            وقـتـش شده عـطاى دو چندان کنى مرا
دسـت مـرا ز دسـت جـدایت جـدا نکن            هرگز مـبـاد بی‌سـر و سامـان کنى مرا
وقـت ورود دسـتـه به هـیـات خـدا کـند            پـاى عـلـم بگـیـرى و قـربان کـنى مرا

آنانکه از سـرای تو پـا پس کـشـیـده‌اند
والـلـهِ ارمــنــیِّ مــریــدت نــدیــده‌انــد

تـو آمــدى کـه پــاى بــرادر بـایـسـتـى            تـحـت لـواى پـرچـم حــیــدر بـایـسـتى
در طول عـمر تو بـخـدا هیچکـس ندید            یـکـبـار از حـسـیـن جـلـوتـر بـایـسـتى
بر بام کعـبه می‌روى و خطـبه می‌کنى            وقـتـى بـنـاست بر روى مـنـبر بایستى
حـق اسـت غـبـطـه شـهـدا بر مـقـام تو            حـق اسـت که فـقـط تـو فـراتـر بایستی
زهـرا به دست‌هاى تو سـوگـند می‌دهد            وقت شـفاعت از صف محشر، بایستى
در بین معرکه غضب چشم تو بس است            تا یک تـنـه مـقـابـل لـشـگـر بـایـسـتـى
اُمُّ البـنـیـن چـقـدر سفـارش نموده است            دائـم کـنـار مـحـمـل خـواهـر بـایـسـتى

هـسـتـى امـامـزاده مـأنـوس اهـل بـیـت
مـحـرم‌تـرین محـافـظ ناموس اهل بیت

تا بود پـرچـم تو حـرم مـاتـمـى نداشت            تا بود شـانـه تـو رقـیـه غـمـى نـداشـت
تـا بـود قـامـت تو امـان بـود خـیـمه را            خـاتـون آل فـاطـمـه قـد خـمـى نـداشت
بیخود نبود سنگ به پاى سکینه خورد            بعد از تو خیمه‌ها دژ مستحکمى نداشت
زینب پس از تو ناقه عـریان سوار شد            زینب به شام رفت ولى محرمى نداشت
اربـاب مـا بـدون عـلـمـدار مـانـده بـود            حق می‌دهـیـم پیـرهن و خاتمى نداشت
از بـوریـا بـپـرس چه آمـد سـر حـسین            زخـم مـرمّـل بـالـدمـا مـرهـمى نداشت

تـو آمـدى دل هــمـه را تـرجـمـه کـنـى
سـقـا و آب و عـلـقـمه را ترجـمه کـنى

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل عدم رعایت توصیه های مراجع و علما حذف شد، اهل بیت نیاز به سگ ندارند بلکه اسلام شیعه و پیرو واقعی میخواهد و مکتب اهل بیت مکتب انسان سازی است نه سگ بازی!!!!

خرده مگـیر پشت حرم زوزه می‌کـشم            قـلاده بـسـتـه‌ام سگ دربـان کـنـى مرا
باب الحـسین می‌شوى و بنده می‌خـرى            آمـاده‌ام کـه کـلـب نـگـهـبـان کـنى مـرا

با توجه به سخنان مقام معظم رهبری در مورد علامت و نبود چنین چیزی در مکتب اهل بیت بیت زیر تغییر داده شد

آنانکه از سـرای تو پـا پس کـشـیـده‌اند            والـلـهِ ارمـنـی عــلـم کـش نــدیــده‌انــد

موضوع خطبه خواندن حضت عباس در بام کعبه در منابع معتبر و دسته اول تاریخی نیامده است و مستند نیست

بر بام کعـبه می‌روى و خطـبه می‌کنى            وقـتـى بـنـاست بر روى مـنـبر بایستى

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و همچنین عدم رعایت توصیه‌های علما و مراجع حذف شد، در بحث غارت معجرها دو نکته مهم باید مورد توجه قرار بگیرد ۱ـ موضوع غارت معجر بر فرض بر اینکه صورت گرفته باشد با آنچه متاسفانه بصورت عام در اشعار آورده می‌شود بسیار متفاوت است، لازم است بدانیم در عرب آن زمان قسمتی از حجاب زنان (معجر)، پارچه‌ای بوده که در مقابل صورت قرار می‌گرفته و این جزء حجاب بوده است؛ همچنان‌که هم اکنون نیز در عراق، عربستان و بسیاری از کشورهای اسلامی این‌گونه حجاب دارند، از این‌رو حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در خطبه‌اشان در مجلس یزید فرمودند: وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ؛ دختران سول خدا را با صورت باز، شهر به شهر در معرض دید مردم قرار دادی! لذا آنچه در غارت معجرها مطرح است حذف این روبند صورت‌ها بوده است نه اینکه نعوذ بالله اهل بیت کشف حجاب شده‌اند همچنان که حضرت زینب سلام‌الله‌علیها هم بر همین موضوع اشاره می‌کنند که خود این نیز مصیبت بسیار بزرگ و دردناکی است ۲ـ گفتن و یادآوری غارت معجرها حتی در حد همان روبند صورت شایسته و سزوار اهل بیت نیست!!!  آیا اگر خود ما روزی ناموسمان به هر دلیلی همچون باد و... برای لحظاتی نتوانند حجاب خود را حفظ کنند آیا دوست داریم که یکسره به ما متذکر شوند که در فلان روز چادر خواهر، مادر و یا همسرمان را باد برده و ....  آیا ما از تکرار این حرف ناراحت نمی‌شویم؟؟ پس به هیچ وجه شایسته نیست این فاجعۀ تلخ را حتی بر فرض صحت آن بازگو و تکرار کنیم!!!

رفـتـى و بعد رفـتـن تو هـیـچ دخـتـرى            در خیمه گاه روسرى محکـمى نداشت

مدح و ولادت حضرت عباس علیه‌السلام

شاعر : ایمان کریمی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مسمط

قـطره‌ام با رود تا آغـوش دریا می‌روم            ذرِّه‌ام تا دامـن خـورشـیـد بـالا می‌روم
تـشنـه‌ام تا التـمـاس مشک سقا می‌روم            بـاز تا مـیـخـانه مـسـتـان مولا می‌روم


شدّت ایمان و رزم اوست توحید آفرین            برق شمشیرش ز خیل دشمنان بید آفرین
چون نگاه نافذ سقاست خـورشید آفرین            سنگ بودم آمدم، گوهر از اینجا می‌روم

از نگاهش می‌شود فهمید حسی ناب را            نور خواهد داد چشمش صورت مهتاب را
با نمازش برده زیر دین خود محراب را            پس برای کسب فیضش با تمنّا می‌روم

می‌رسم آنجا که زد بوسه نجف بر دست‌هاش            جبرئیل از شوق دارد ساز و دف بر دست‌هاش
هدیه داده حضرت حق هم شرف بر دست‌هاش            دست‌هایم خالی و… قربان آقا می‌روم

آمد آنکه در مثَل‌ها با ادب بـشناسی‌اش            ماه باشد در دل تاریک شب بشناسی‌اش
باید او را پور سلطان العرب بشناسی‌اش            با نگاهی بر قدش تا عرش اعلا می‌روم

می‌روم آنجا که باید سر بریزد محضرش            شخص عزرائیل باید پر بریزد محضرش
چند اقیانوس از ساغر؛ بریزد محضرش            پس به ساغر بوسی این ماه زیبا می‌روم

مست باید دید رزمی را که توفان می‌شود            از نگاه نافـذش خورشید پنهان می‌شود
هرکه می‌آید به جنگ او پشیمان ‌می‌شود            مست بودم، بعد رزمش شوخ و شیدا می‌روم

آه از رزمی که بی‌شـمشـیر باشد، آه آه            چـشـم‌های قـدر بر تـقـدیـر بـاشد، آه آه
کار دشـمن خـنـده و تکـبـیر باشد، آه آه            دیده‌ام در خواب دارم بی‌محابا می‌روم

سمت آن داسی که دارد غنچه را وا می‌کند            سمت آن رودی که دریا را تماشا می‌کند
قامتی خـم که غزل را بیت پیدا می‌کند            دید دیگر دست بر دامان زهرا می‌رود

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ همانگونه که مقام معظم رهبری و دیگر مراجع نیز تاکید کرده اند امتیاز و شأن اهل بیت به چشم، ابرو و صورت زیبا و قد بالای آنچنانی نیست بلکه ویژگی آنان در شدت ایمانشان است

مژّه و ابرو و چشم اوست توحید آفرین            عطر زلفش دست باد افتاد شد بیدآفرین

ابروانش برده زیر دین خود محراب را            پس برای کسب فیضش با تمنّا می‌روم

بیت زیر به دلیل ایراد محتوایی تغییر داده شد زیرا امیرالمومنین قتال الکفار و منافقین بود؛ صفت قتال العرب صفتی بود که دشمنان حضرت و بنی امیه ناجوانمردانه برای ترساندن و پراکنده کردن مردم از دور امیرالمومنین به او دادند و شایسته نیز ما هم آنرا تکرار کنیم و در واقع این عمل همان مدح شبیه به ذم است

باید او را پور قتّال العرب بشناسی‌اش            با نگاهی بر قدش تا عرش اعلا می‌روم

مدح و ولادت حضرت عباس علیه‌السلام

شاعر : مهدی رحیمی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

حسین آری اگر نوشید از انگشت پیمبر شیر            بنوشد با نگاه این شیر از چشمان حیدر شیر

و با اشکی که می‌ریزد به لب‌های پسر، بابا            اضافه کرده بر این کاسۀ تا نیمه شِکَّر، شیر


مثال محکمی شد بر جناس تام وقتی که؛            چکانده موقع گریه به حلق شیر مادر شیر

به دور بسترش جمعند شیران بنی‌هاشم            برادر شیر حیدر شیر مادر شیر خواهر شیر

نگو چشم و نگو ابرو بگو در مسجد رویش            نشسته آهو و رفته است بر بالای منبر شیر

برای شرح چشم و ابرویش یک جفت آهو را            تصور می‌کنم در حلقۀ یک گلۀ نر شیر

گره خورده ست ابرویش به هم، از این پل محکم            چه رفت و آمدی دارند باهم این دو لشکر شیر

تمام درد من این است که در اوج نامردی            برای شیر زخمی گشت هر کفتار،آخر شیر

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت عباس علیه‌السلام

شاعر : محمدجواد شیرازی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مثنوی

تو کـیـستی که حُرمت اسلام بند توست            معصوم، مستِ وصف مقام بلند توست

بـدو تـولـدت چـه شـد ای مـاه هـل اتـی            بـوسـه به روی مـاه تو زد شـاه لافـتـی


تو کیستی که معرفتت عین واجب است            دستت به دست فاطمه روز محاسبه است

ای عبد صالحی که شدی منتهای عرش            رفعت گرفت ذکر تو در ماورای عرش

در دل به جز «علی» به کسی جا نداده‌ای            نـزد «اَحَـد» به گـفـتن «دو» پـا نـداده‌ای

مـمـسـوس ذات بی‌بـدل پـنـج تـن شـدی            هر لحظه جان فدای حسین و حسن شدی

روز جـمـل کـنـار حـسـن تـا قـدم زدی            آرایـش ســپــاه جــمــل را بــهـــم زدی

یک عـمـر می‌شـود‌ شهـدا در تـحـیـرند            بر جایگاه اُخـروی ات غبطه می‌خورند

مــاه بـلـنـد نـیـمـه شـب ایـن قـبــیـلـه‌ای            فخـرت همین بس است، کفیل عقـیله‌ای

تسلـیم محـض بودی و حـرفی نـداشـتی            حرف حسین را روی چـشمت گذاشتی

ای قـلـۀ کـرامـتِ بـی وصـف و دامـنـه            هسـتـند ریـزه‌خـوار عـطـایـت، ارامـنه

بـی‌گـوهــر ولایت تـو مـی‌شـوم ذلـیــل            بـاب الـحــوائـجِ هـمـۀ خـلـق، الـدخـیـل

عــقـده‌گـشـای هـر گــرهِ کــارهـای مـا            ای آخــریـن امــیــد گـرفــتـارهـای مــا

صحنت همیشه ملجأ و کهف امان ماست            نامـت تسلـی دل صاحـب زمـان ماست

هر وصفـی از وفـا و مرامت شـنـیده‌ام            در تـکّـه پـاره‌هـای امـان نـامـه دیــده‌ام

معـصوم‌ها به پای غـمت گریه می‌کنند            بر چـوب سـالـم عـلـمت گـریه می‌کـنند

بین فـرات رفـتی و لب‌هات تـشـنه ماند            جسمت میان لشکری از تیر و دشنه ماند

بر چـشم‌های ناز تو چشم حسود خورد            در علقمه به چهرۀ ماهت، عمود خورد

شـرمنـدگی، تـمـام وجـود تو را گـرفت            وقتی که تیر حرمله، در مشک جا گرفت

پای حسین مانـدی و نـقـش زمین شدی            یک عمر فخـر مـادرت اُمُّ البنـین شدی

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن داستان جعلی بوسیدن دستان حضرت عباس توسط امیر المومنین و .... تغییر داده شد

بـدو تـولـدت چه شـد ای ماه هـل اتی          بوسه به دست‌های تو زد شـاه لافـتی

مدح و ولادت حضرت عباس علیه‌السلام

شاعر : محمدحسین رحیمیان نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

رسیده ماه، ولی جای شب سحر شده است            ابوتـراب از امشب اباالقـمـر شده است

نـبـود شـاد چـنـیـن بـعـد فـاطـمـه مـولا            بگو به قاتل محسن، علی پدر شده است


نوشت اُمِّ بنین گـشت مـادر و خـوانـدیم            نصیب حضرت صدیقه یک پسر شده است

چه هیبتی چه شکوهی چه زور بازویی            هراس دشمن از این قوم بیشتر شده است

ازین به بـعـد خـیـال نـگـاه چـپ کردن            به آل حـیـدر کـرار درد سـر شده است

بـگـو بـه اخـم نـگـاهـش، نـگـاه انـدازد            کسی ز جان و سر خویش سیر اگر شده است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن قصۀ جعلی بوسیدن دستان حضرت عباس و .... همچنین ایراد محتوایی مصرع دوم حذف شد

چه شد جـنـاب یـد الله دست او بـوسـیـد            اجازه هست بگویم خدا بشر شده است؟